سخنان کوتاه و پرمعنا
سخنان کوتاه و پرمعنا

سخنان کوتاه و پرمعنا

فلسفی

جعفر محمدی : مردم فقط "کارآمدی" می خواهند. این را می فهمید؟!


6 نکته درباره "من روحانی هستم"
وقتی می شود درباره رئیس جمهور کشور ، بدون هیچ مجوزی فیلم ساخت - که اساساً اشکالی هم ندارد - قاعدتاً باید درباره دیگران و از جمله حامیان پشت پرده " من روحانی هستم" نیز فیلم ساخت و واقعیت ها را در قالب مستندهایی به تصویر کشید.
عصرایران ؛ جعفر محمدی - وقتی موضوع مستند "من روحانی هستم" در جامعه مطرح شد ، برخی دوستان و کاربران عصرایران پیشنهاد کردند در این باره مطلبی بنویسم. ولی از آنجا که فرصت دیدن فیلم را نداشتم ، طبیعتاً نمی توانستم درباره فیلمی که ندیده ام ، چیزی بنویسم ، هر چند که این روزها ، بسیاری از کسانی که له یا علیه آن حرف می زنند ، یک بار هم ندیده اند و صرفاً به شنیده ها بسنده می کنند!6 نکته درباره

اما بعد از تماشای این فیلم یک ساعته ، نکاتی چند را قابل تأمل یافتم:

1 - شهرت "من روحانی هستم" ، بیش از آن که مدیون ساخت و فرم و محتوایش باشد ، رهین سر و صدایی است که برایش به راه انداخته اند و اگر این هیاهو نبود، همین چند سطر را هم درباره اش نمی نوشتم.
تهیه کنندگان این مستند ، باید سپاسگزار دولتی هایی باشند که که مبلغان رایگان فیلم شان شدند و دیده و ندیده علیه آن سخن گفتند!
این ماجرا برای چندمین بار ثابت کرد که دولت یازدهم، در مواجهه تبلیغاتی با رقبای تندرو ، همچنان مغلوب است و همچنان ناشیانه بازی می کند، بسیار ناشیانه.

2 - وقتی فیلم را دیدم ، یاد انگلیسی ها افتادم که برای آن که یک حرف نادرست را به مخاطب القاء کنند ، صد سخن درست می گویند تا لفافه ای باشد بر حرف و نیت اصلی!
روش انگلیسی ، همچنین نسخه مجرب "گفتن بخشی از واقعیت" راتوصیه می کند و اصلاً توجهی ندارد که گفتن بخشی از واقعیت ، در ذات خود تفاوتی با دروغگویی ندارد.
برخی از داخلی ها در این زمینه خوب پیشرفت کرده اند! "من روحانی هستم" ، پر است از تعریف و تمجید از روحانی ، به ویژه در نیمه نخست آن - که نیمه اثبات حسن نیت است - و در میان این همه ذکر خیر ، شیطنت های خودشان را هم کرده اند.

3 - تقاضاهای صورت گرفته برای برخورد قضایی با این فیلم، فاقد وجه است. گروهی با هر نیت ، مستندی ساخته و حرف خود را گفته اند. از منظر حقوقی هم رعایت کرده اند که مشکلی نداشته باشد.
گیریم که در روایت شان از زندگی و زمانه حسن روحانی ، خواسته اند مطالب دلخواه شان را القا کنند. جوابش که دادگاه و برخوردهای سلبی نیست!

متأسفانه توصیه به برخورد، گاه از جانب کسانی صورت گرفته که در سخن داعیه دار آزادی بیان هستند. تولید این فیلم نیز، مصداقی از آزادی بیان است و کسی قانوناً حق ندارد کسانی که در یک فرایند مدنی سخن می گویند را تحت تعقیب قرار دهد. پاسخ سخن ، سخن است نه چماق.

توصیه می شود آقایانی که خواستار برخورد سلبی و قضایی با "من روحانی هستم" هستند ، به جای این رویکرد، آن را نقد کنند؛ این به نفع همه است و به نفع فرهنگ گفت و گو.

4 - حامیان اصولگرای این مستند، حرف های امروزشان در باب لزوم پاسداشت آزادی بیان را خوب به یاد داشته باشند. این بسیار مضحک است که آنها همواره علیه کتاب ها ، رسانه ها و فیلم های غیر همسو با خودشان ، شاخ و شانه بکشند و خواستار توقیف و برخورد شوند و حتی از تجمع خیابانی هم برای لغو اکران یک فیلم نیز ابایی نداشته باشند ولی درباره فیلم دیگری- که اتفاقاً مجوز هم نداشته - این قدر دموکرات باشند و دم از آزادی بیان بزنند!
اگر آنها با همین فرمان پیش بروند و مرگ را فقط برای همسایه خوب نبینند، می توان صادق شان دانست و الّا اگر فردا در باره اثری دیگر ، سازی دیگر کوک کنند ، بر نفاق شان صحه می گذارند.

5 - وقتی می شود درباره رئیس جمهور کشور ، بدون هیچ مجوزی فیلم ساخت - که اساساً اشکالی هم ندارد - قاعدتاً باید درباره دیگران و از جمله حامیان پشت پرده " من روحانی هستم" نیز فیلم ساخت و واقعیت ها را در قالب مستندهایی به تصویر کشید. امید که کسی ناراحت نشود.

6 - اما از لحاظ محتوایی ، عمده تلاش فیلم این است که بگوید روحانی اصولگرا بوده و سوابق اصولگرایی اش چنین بوده و چنان.
مخاطب این مضمون نیز بدنه اجتماعی حامی روحانی است تا آنها را نسبت به او دلسرد کنند. درباره این مضمون محتوایی نیز چند نکته قابل توجه است:
 
- تقریباً همه کسانی که به روحانی رأی دادند، از سوابق او در جبهه اصولگرایی آگاه بودند و البته می دانستند که او ، برخلاف اصولگرایان تندرو ، از همان ابتدا ، اعتدالگرا بوده است.در واقع ، سازندگان فیلم ، تحصیل حاصل کرده اند.

- این که با به رخ کشیدن سوابق اصولگرایی کسی بخواهند او را تخریب کنند، اعتراف به این است که اصولگرایی به روایتی که مدعیان کنونی بدان قائل اند ، چقدر با مردم زاویه پیدا کرده است که خود اصولگرایان هم وقتی می خواهند وجهه کسی را در کلیت جامعه مخدوش کنند، پرونده اصولگرایی اش را رو می کنند!

- اگر روحانی این قدر اصولگرا بوده و آنچنان که در این فیلم آمده ، چه قبل و چه بعد از انقلاب، از بقیه کاندیداهای 8 گانه انتخابات 92 ، سوابق مبارزاتی و انقلابی و اصولگرایی بیشتری داشته ، چرا مدعیان اصولگرایی در انتخابات از او حمایت نکردند و برعکس، کمر همت به تخریب اش بستند؟!

- تأسف انگیز است که هنوز نمی دانند مردم از اصولگرایی و اصلاح طلبی عدول کرده اند و به دنبال "کارآمدی" اند. در انتخابات 92 ، اصلاح طلبان کاندیدای خود را داشتند و اصولگرایان هم کاندیداهای خودشان را. اما مردم فارغ از این که چه کسی وابسته به کدام جریان سیاسی است ، ترجیح دادند به کاندیدایی رأی دهند که فارغ از نام ها و عناوین سیاسی، بتواند اوضاع نابسامان کشور را سر و سامان دهد.

 آقایان و خانم هایی که شترتان هنوز پای در گِل عناوین اصولگرایی و اصلاح طلبی دارد! بدانید و بفهمید که این عناوین برای مردم نه آب و نان می شود و نه عزت و آزادی؛ آنها خسته شده اند از جنگ این عناوین ؛ مردم فقط "کارآمدی" می خواهند. این را می فهمید؟!






هورا بکشیم، فحش ندهیم!
هوادار ایرانی «فرانک ریبری» به خودش حق می‌داد حتی به خانواده هوادار ایرانی «ژاوی آلونسو» توهین کند! فحاشی مذموم است چه رسد به بهانه هواداری از دو بازیکن فرانسوی و اسپانیایی...
 عصر ایران؛ احسان محمدی - «فوتبال مهم‌ترین چیز بی‌اهمیت این دنیاست»- کارلو آنجلوتی.
 
بعد از پایان دو مسابقه نیمه‌نهایی «بایرن مونیخ – رئال مادرید» و «چلسی- اتلتیکو مادرید» درحالی‌که «مانوئل نویر» دروازه‌بان آلمانی در میانه زمین «سرخیو راموس» را - که با دو گل دردناک باعث شکست تیمش شده بود در آغوش گرفته بود و با او حرف می‌زد- سایر بازیکنان به هم خسته نباشید می‌گفتند و متمدنانه لباس‌هایشان را به رسم یادگاری عوض می‌کردند.

 در همان دقایق اما فضای مجازی به زبان فارسی پر بود از فحش و توهین هواداران این دو تیم به هم؛ جوان ترها به جان هم افتاده بودند، قطار واژه‌های آب نکشیده را نثار بازیکنان محبوب یکدیگر می‌کردند، گاهی هم که احساس می‌کردند این حرف‌ها حق مطلب را ادا نمی‌کند، به خانواده و رفتگان همدیگر ناسزا می‌گفتند!

یعنی هوادار ایرانی «فرانک ریبری» به خودش حق می‌داد حتی به خانواده هوادار ایرانی «ژاوی آلونسو» توهین کند! فحاشی و به کار بردن واژه‌های 18+ دو ایرانی هم زبان و هم میهن و هم فرهنگ در هواداری از دو بازیکن فرانسوی و اسپانیایی! این فحاشی‌ها البته دامان نویسندگان ورزشی را هم می‌گیرد که در نقد یک تیم یا بازیکن خارجی یادداشت می‌نویسند. کافی است به کامنت هایی که اجازه انتشار می‌یابند نگاه کنید!

خانم‌ها و آقایان!

 ستاره‌های فوتبال را دوست داشته باشید، از بازی آنها لذت ببرید، به هیجان بیایید و فریاد بزنید اما به خاطر آنها به هم‌وطن خودتان توهین نکنید! باور کنید بسیاری از مردم دنیا فکر می‌کنند ایران یک کشور بیابانی است که شترها در آن تردد می‌کنند و نفت زیادی دارد. همین! این تمام شناخت آنها از کشور ماست. به غرورمان بر بخورد یا نه این ماجرا ,واقعیت دارد. حتی «بسیاری» از دانش آموخته های آن هم این‌گونه فکر می‌کنند چه رسد به فوتبالیست‌هایی که خیلی اهل مطالعه نیستند.

فکر نکنید آنها از دم مزه کباب ایرانی با دوغ و ریحان را چشیده‌اند و دلشان ضعف می رود برای ستون‌های ریخته و نریخته تخت جمشید و هر شب برای اینکه دریاچه ارومیه پر آب شود دعا می‌کنند!

در باور شهروندان عام خارجی ایران به خاطر پاره‌ای رفتارها و نحوه انعکاس آن در رسانه‌ها حتی اگر کشور معروفی باشد کشور محبوبی نیست. چه دلیلی دارد به خاطر بازیکنانی که حتی حاضر نیستند به ما فکر کنند به همدیگر فحاشی کنیم؟
 
در نمونه‌ای آشکار « پائولو مالدینی» فوق ستاره فوتبال ایتالیا وقتی همراه تیم پیشکسوتان میلان به تهران آمد، با آنکه شاهد بود نیمه شب هزاران نفر به استقبال او در فرودگاه آمده بودند و نامش را در خلال مسابقه با تمام وجود فریاد می‌زدند حتی حاضر نشد در گفت وگوی تلویزیونی حاضر شود. گفت پولش را بدهید حرف می‌زنم! بی آنکه فکر کند در این کشور و در روزهای اوجش هزاران دختر و پسر پوستر او را به دیوار زدند و شب با رویای دیدنش به خواب رفتند.

او مثل تمام بازیکنان دنیای حرفه‌ای بیش از آنکه به دل هوادارانش فکر کند به حساب بانکی‌اش می‌اندیشد.

باور کنید «پپه» و «کریستین رونالدو» و «مورینیو» حتی اگر نقشه جهان را وسط زمین فوتبال روبه رویشان پهن کنید بعید است به آسانی بتوانند ایران را پیدا کنند چه رسد به اینکه برایشان مهم باشد سبد کالا به شما تعلق گرفته است یا نه! مهم باشد که «حمیدرضا رسایی» به جای شما فکر می‌کند و قانون می‌نویسد یا «خاتمی» حق ندارد برود به مراسم خاکسپاری «ماندلا».
 
فوتبال یا سیاست، هنر یا تاریخ فرقی نمی‌کند؛ دوست داشته باشید و لذت ببرید اما به خاطر کسی که برایتان تب نمی‌کند نمیرید و دیگران را نکشید!

هورا بکشیم اما فحش ندهیم آن هم به هموطن خودتان به خاطر فوتبالیست سرزمینی دیگر ...