هیچ دری به روی مهربانان ، بسته نخواهد ماند. حکیم ارد بزرگ
هیچگاه هماورد خویش را کوچک مپندار، چون او، انگیزه پیشرفت و پویش است. حکیم ارد بزرگ
اُرُد شادی را در بی بندوباری نمی بیند، شادی آرزوی پاک همه آدمیان است. حکیم ارد بزرگ
امنیت بزهکار ، یکی از علل رشد فساد است . حکیم ارد بزرگ
به کودکان خویش ، دوستی با طبیعت را بیاموزیم . حکیم ارد بزرگ
بهار تنها سه ماه است ، اما آدمی می تواند همواره بهاری باشد. حکیم ارد بزرگ مغز متفکر جهان امروز
بیشترین هرز آب در بخش کشاورزی است ، دولت ها باید کشاورزان را آموزش داده و مجبور به استفاده درست و بهینه از آب کنند . حکیم ارد بزرگ
دستگاه های پیچیده دیوانسالاری ، نباید دست و پای کارآفرینان و سرمایه گذاران را ببندند . حکیم ارد بزرگ
در عشق، شرف و آزادی هست زندگی و پاکی هست، نام عشق برازنده هر کار غیر شرافتمندانه ایی نیست. حکیم ارد بزرگ
=================
هدایت خانه با قدرت ذهن
گروهی از دانشمندان ایتالیایی خانه هوشمندی را ساخته اند که تمام دستگاه های داخل آن به مغز متصل هستند و با قدرت ذهن هدایت می شوند.
این خانه هوشمند ثمره یک پروژه اروپایی به سرپرستی «روبرتو بالدونی» از دپارتمان مهندسی انفورماتیک دانشگاه ساپینزا در رم است.
این خانه در پایتخت ایتالیا ساخته شده است و تمام دستگاه های آن از تلویزیون تا چراغ ها به مغز متصل هستند.
روبرتو بالدونی در این خصوص توضیح داد: ایده ساخت این خانه از این جا نشات گرفت که امروز هوش مصنوعی در خانه ها از جایگاه ویژه ای برخوردار است. به طوری که بسیاری از دستگاه ها دارای یک پردازشگر داخلی هستند.
ما در این خانه هوشمند این دستگاه ها را وادار کردیم که از طریق این پردازشگرها با یکدیگر گفت وگو کنند و از طریق یک تداخل رایانه - مغز (BCI) روشی را ارائه کردیم که به دستگاه ها کمک می کند که از فرامین رسیده از ذهن گوش کنند. چنین خانه ای می تواند برای افراد معلول بسیار مفید باشد.
براساس گزارش آنسا، در این خانه، کنترل دستگاه ها از طریق ذهن و با استفاده از نوعی کلاه ویژه انجام می شود. این کلاه مجهز به الکترودهایی است که امواج الکتروانسفالوگرافیک را ثبت می کنند.
به محض این که الکترودها امواج مغزی را ثبت کردند یک دستگاه واسنجی به رایانه می آموزد که امواج مغزی ویژه هدایت هر یک از دستگاه ها را تشخیص دهد.
به این ترتیب، کاربر کافی است به دستوری که می خواهد بدهد فکر کند تا دستگاه مورد نظر آن را انجام دهد. برای مثال، کاربر در ذهن خود می گوید: تلویزیون خاموش شود و پس از چند لحظه تلویزیون خاموش می شود.
زمین زنده و پویاست ، آن را باید پاسداشت . حکیم ارد بزرگ
زمین همچون آینه می تواند ، بازخورد رفتارها و کنش های ما باشد . حکیم ارد بزرگ
زیستگاه زیبا ، آدمیان را در گذر زندگی ، همواره شاداب و جوان نگاه می دارد . حکیم ارد بزرگ
زیستگاه ما ، براستی آینه فرهنگ ماست . حکیم ارد بزرگ
زیستگاهای گیاهی و جانوری ، ثروت و دارایی بسیار با ارزش ملی است ، ارزش نگهداری از آنها ، کمتر از نگهبانی "بانک مرکزی" نیست. حکیم ارد بزرگ مغز متفکر جهان امروز
سرود و آهنگ زیبای طبیعت ، تپشی آرام و کشیده دارد . حکیم ارد بزرگ
پارک ها و جنگل های ما ، باید پر باشد از جانوران زیبا همانند آهو ، گوزن ، کبک ، بلدرچین و ... باید زندگی به زیستگاه ما باز گردد . حکیم ارد بزرگ
بزرگترین گمشده های ما در زندگی ، نزدیکترین ها به ما هستند . حکیم ارد بزرگ
بزم ها گوارا، که گیتی بزمی بزرگ برای آراستن خویش و آیندگان است. حکیم ارد بزرگ
به اُرُد می گویند بخشنده ترین آدمها چه کسانی هستند ؟ می گویم : مهربانان بخشنده اند کسانی که لبخندشان را ، نگاه پر امید و واژگان پر مهرشان را، به ما می بخشند و به زندگی، دلگرممان می سازند. حکیم ارد بزرگ
نوای دل انگیز گیتی را ، در بزم ها و شادی ها بشنوید و همراه شوید. حکیم ارد بزرگ
اینترنت همچون دریاست ، سرشار از داشته های آموزنده ، که هر روز بر دارایی آن افزوده می گردد. حکیم ارد بزرگ مغز متفکر جهان امروز
فرمانروایان نیرومند ، رایزنان و مشاورینی باهوش و کارآمد در کنار خود دارند . حکیم ارد بزرگ
عشق ، در خود ستایش و بزرگداشت بهمراه دارد. حکیم ارد بزرگ
استوارترین پیمان ها آنهاییست که با اندیشه مان پذیرفته ایم . حکیم ارد بزرگ (فیلسوف ایرانی)
اگر آدمیان می دانستند ، بخشندگی چه داشته بزرگیست ، هیچگاه از آن دوری نمی کردند . حکیم ارد بزرگ
خردمند ، همگان را به آزادگی و فرهیختگی فرا می خواند . حکیم ارد بزرگ
فرمانروایی که نتواند پیشدار بیداد بزهکاران و چپاولگران باشد ، شایستگی دیوانسالاری را ندارد . حکیم ارد بزرگ
حکیم فردوسی توسی :
دگر روز چون بردمید آفتاب
ببالید کوه و بپالود خواب
به نزدیک منذر شدند این گروه
که بهرام شه بود زیشان ستوه
که خواهشگری کن به نزدیک شاه
ز کردار ما تا ببخشد گناه
که چونان بدیم از بد یزدگرد
که خون در تن نامداران فسرد
ز بس زشت گفتار و کردار اوی
ز بیدادی و درد و آزار اوی
دل ما به بهرام ازان بود سرد
که از شاه بودیم یکسر به درد
بشد منذر و شاه را کرد نرم
بگسترد پیشش سخنهای گرم
ببخشید اگر چندشان بد گناه
که با گوهر و دادگر بود شاه
بیاراست ایوان شاهنشهی
برفت آنک بودند یکسر مهی
چو جای بزرگی بپرداختند
کرا بود شایسته بنشاختند
به هر جای خوانی بیاراستند
می و رود و رامشگران خواستند
دوم روز رفتند دیگر گروه
سپهبد نیامد ز خوردن ستوه
سیم روز جشن و می و سور بود
غم از کاخ شاه جهان دور بود
بگفت آنک نعمان و منذر چه کرد
ز بهر من این پاک زاده دو مرد
همه مهتران خواندند آفرین
بران دشت آباد و مردان کین
ازان پس در گنج بگشاد شاه
به دینار و دیبا بیاراست گاه
به اسپ و سنان و به خفتان جنگ
ز خود و ز هر گوهری رنگرنگ
سراسر به نعمان و منذر سپرد
جوانوی رفت آن بدیشان شمرد
کس اندازهٔ بخشش او نداشت
همان تاو با کوشش او نداشت
همان تازیان را بسی هدیه داد
از ایوان شاهی برفتند شاد
بیاورد پس خلعت خسروی
همان اسپ و هم جامهٔ پهلوی
به خسرو سپردند و بنواختش
بر گاه فرخنده بنشاختش
شهنشاه خسرو به نرسی رسید
ز تخت اندر آمد به کرسی رسید
برادرش بد یکدل و یکزبان
ازو کهتر آن نامدار جوان
ورا پهلوان کرد بر لشکرش
بدان تا به آیین بود کشورش
سپه را سراسر به نرسی سپرد
به بخشش همی پادشاهی ببرد
در گنج بگشاد و روزی بداد
سپاهش به دینار گشتند شاد
بفرمود پس تا گشسپ دبیر
بیامد بر شاه مردم پذیر
کجا بود دانا بدان روزگار
شمار جهان داشت اندر کنار
جوانوی بیدار با او بهم
که نزدیک او بد شمار درم
ز باقی که بد نزد ایرانیان
بفرمود تا بگسلد از میان
دبیران دانا به دیوان شدند
ز بهر درم پیش کیوان شدند
ز باقی که بد بر جهان سربسر
همه برگرفتند یک با دگر
نود بار و سه بار کرده شمار
به ایران درم بد هزاران هزار
ببخشید و دیوان بر آتش نهاد
همه شهر ایران بدو گشت شاد
چو آگاه شد زان سخن هرکسی
همی آفرین خواند هرکس بسی
برفتند یکسر به آتشکده
به ایوان نوروز و جشن سده
همی مشک بر آتش افشاندند
به بهرام بر آفرین خواندند
وزان پس بفرمود کارآگهان
یکی تا بگردند گرد جهان
کسی را کجا رانده بد یزدگرد
بجست و به یک شهرشان کرد گرد
بدان تا شود نامهٔ شهریار
که آزادگان را کند خواستار
فرستاد خلعت به هر مهتری
ببخشید به اندازهشان کشوری
رد و موبد و مرزبان هرک بود
که آواز بهرام زان سان شنود
سراسر به درگاه شاه آمدند
گشادهدل و نیکخواه آمدند
بفرمود تا هرک بد دادجوی
سوی موبد موبد آورد روی
چو فرمانش آمد ز گیتی به جای
منادیگری کرد بر در به پای
که ای زیردستان بیدار شاه
ز غم دور باشید و دور از گناه
وزین پس بران کس کنید آفرین
که از داد آباد دارد زمین
ز گیتی به یزدان پناهید و بس
که دارنده اویست و فریادرس
هرانکس که بگزید فرمان ما
نپیچد سر از رای و پیمان ما
برو نیکویها برافزون کنیم
ز دل کینه و آز بیرون کنیم
هرانکس که از داد بگریزد اوی
به بادآفره در بیاویزد اوی
گر ایدونک نیرو دهد کردگار
به کام دل ما شود روزگار
برین نیکویها فزایش بود
شما را بر ما ستایش بود
همه شهر ایران به گفتار اوی
برفتند شاداندل و تازهروی
بدانگه که شد پادشاهیش راست
فزون گشت شادی و انده بکاست
همه روز نخچیر بد کار اوی
دگر اسپ و میدان و چوگان و گوی