جعفر محمدی : 5 نکته مهم درباره "توافق بزرگ"

کلید تدبیر ، قفل تحربم را گشود
جعفر محمدی
عصر ایران - سرانجام بعد از قریب به دو سال مذاکره ، ایران و قدرت های جهانی (1+5) ، به "توافق بزرگ" رسیدند. این خبر ، بیش از همه برای ملت ایران خوشایند است چرا که بار تحریم های ظالمانه ای که در این سال ها بر کشور تحمیل شده بود را بر دوش داشتند و هزینه های گزاف آن را پرداختند.

مردم ایران به یاد دارند که تا همین چند وقت پیش، صحبت و دغدغه اصلی شان این بود که آیا آمریکا و متحدانش به ایران حمله می کنند؟ اصلا توان حمله دارند؟ آیا آن ها می خواهند حمله محدود به اماکن هسته ایران داشته باشند؟ پاسخ ایران به این حمله چه خواهد بود؟ و سوالاتی نظیر این ها.

فارغ از دغدغه جنگ - که بسیاری آن را غیر ممکن می دانستند - رنج تحریم هایی که مدام بر کشورمان تحمیل می شد و آثار نامطلوبش نه در برنامه هسته ای و نظامی که بر روی زندگی فرد فرد ایرانیان بود، مردم کشورمان را می آزرد.

اینک، به همت دولتمردان و دیپلمات های با تدبیر ایرانی، نه تنها شبح جنگ از این سرزمین رخت بربسته ، بلکه واضعان تحریم ها، پذیرفته اند که تحریم هایشان را لغو کنند. این، برای مردمی که "کهنه زخم تحریم ها" را با دردی مزمن تحمل می کردند، بهترین خبر ممکن است، هر چند کاسبان تحریم را خوش نیاید.

درباره توافق بزرگ و دوران پس از آن ، نکاتی چند قابل تأمل است:

1 - مذاکرات دو سال اخیر و روش خردمندانه ای که آیت الله خامنه ای، حسن روحانی و محمد جواد ظریف و همکارانش در تعامل و گفت و گوی عاقلانه با جهان در پیش گرفتند، فارغ از نتیجه مذاکرات، متضمن یک دستاورد راهبردی برای ایران بود و آن ، ترسیم چهره ای جدید از ایران نزد افکار عمومی جهانیان است.

تا همین دو سال پیش،به دلیل سیاست های نامعقول دولت قبل، نام ایران در جهان به عنوان کشوری که می خواهد امنیت جهان را به خطر بیندازد شناخته می شد ولی در دو سال گذشته که  مذاکرات بر اسلوبی خردمندانه بنا شد، ایران در مسیر شناخته شدن به عنوان کشوری اهل گفت و گو ، نرمش و صلح قرار گرفت.

نظرسنجی های متعددی که در کشورهای مختلف جهان و حتی در خود آمریکا صورت گرفته ، نشان می دهد که وجهه ایران در میان افکار عمومی جهانیان در دو سال اخیر ، رو به بهبود بوده است. این ، دستاورد و سرمایه کمی نیست.

2 - اشتباه محض است که توافق حاضر را پایان راه بدانیم و حتی مأموریت ظریف و تیمش را در این پرونده خاتمه یافته تلقی کنیم. قطعاً توافق وین، گام و دستاورد بزرگی محسوب می شود و که مبنای حرکت های بعدی کشور در تعاملات بین المللی خواهد بود ولی واقعیت این است که این توافق، همانند نوزادی که تازه به دنیا آمده، باید مسیر رشد و بلوغش را در میان سیاست بازی های متداول جهانی طی کند.

این توافق باید در پارلمان ایران و کنگره آمریکا بررسی شود. از هم اکنون می توان به وضوح لابی صهیونیست ها در واشنگتن را دید که سعی در مجاب کردن سناتورهای آمریکایی برای ابطال یا ناکارآمد سازی توافق دارند.

وانگهی، حتی بعد از قطعی شدن توافق، مذاکرات اجرای آن، هر چند نه به شکل کنونی ولی در سطوح دیگر و حتی بعضاً پشت پرده ادامه خواهد یافت و طبیعی است که در این مسیر ، اختلاف نظرها ، چانه زنی ها و حتی کارشکنی هایی نیز به وجود خواهد آمد.

حتی اگر متن توافقنامه کاملاً صریح و عاری از کلمات و ادبیات دوپهلو نیز باشد، باز هم می توان انتظار برخی تفسیرها و انتظارات نامعقول را داشت چرا که در جهان زورمحور کنونی، اصل نه بر عدالت و انصاف که بر تفوق گرایی است.

از این رو به ویژه ماه های نخست بعد از قطعیت توافق را باید در زمره سخت ترین و حیاتی ترین دوره های مربوط به آن دانست و با حتمی دانستن برخی ناملایمات در این مسیر ، خود را آماده نبردهای دیپلماتیک دیگری کرد.

3 - همان طور که پیشتر نیز نوشته بودیم، در عرصه کنونی روابط بین الملل، چیزی به نام اعتماد وجود خارجی و واقعی ندارد. این واقعیت به ویژه وقتی خود را بیشتر نشان می دهد که سوابق برخی کشورها در عهدشکنی، مکرر در مکرر باشد. آمریکا یکی از همین کشورهاست که دستکم در تاریخ روابطش با ایران، نشان داده است که اگر بتواند از عدول از تعهداتش ابایی ندارد.

به عنوان مثال طبق عهدنامه 1981 الجزایر که بین ایران آمریکا منعقد شد، آمریکا متعهد گردید مجازات‌های تجاری و اقتصادی علیه ایران را لغو و دارایی‌های مسدود شدهٔ آن را آزاد کند و در امور داخلی ایران مداخله نکند ولی در تمام سال هایی که از آن تاریخ می گذرد، مسیری عکس معاهده را پیموده است.

در مثالی دیگر، بعد از کمک ایران به آمریکا در مقابله با طالبان در دولت اصلاحات، ایالات متحده به جای قدردانی ، ایران را "محور شرارت" نامید و سیاست های ضدایرانی اش را تشدید کرد.

در دوران مرحوم دکتر مصدق نیز، برغم سفر مصدق به آمریکا و همراهی اولیه واشنگتن با وی در ماجرای ملی شدن نفت، در ادامه شاهد رویگردانی امریکا از دولت مردمی مصدق و نهایتاً کودتای غم انگیز 28 مرداد 1332 هستیم.

بنابراین، حتی فراتر از این اصل که هیچ کشوری در دنیا قابل اعتماد نیست، درباره امریکا به دلیل واقعیت های انکارناپذیر و مستند تاریخی باید گفت که این بی اعتمادی، مستحکم تر و موجه تر نیز هست.

این گزاره درباره اغلب کشورهای مذاکره کننده با ایران و به ویژه روسیه نیز صادق است.

از این رو، برغم مذاکرات اخیر و توافق حاصل از آن، نباید ساده انگارانه انتظار دوستی از این کشورها را داشت. آنچه بعد از این رخ خواهد داد، درست همانند آنچه پیش از این اتفاق افتاده ، مبتنی بر رقابت و منافع ملی هر طرف خواهد بود.

4 - با توجه به آنچه در بند پیشین بدان اشاره شد، تدبیر و سیاست خارجی مبتنی بر "عزت،حکمت و مصلحت" ، ایجاب می کند که با قدرت های جهانی، تعاملات هوشمندانه تری را در پیش بگیریم.

در این باب می توان نوع رابطه با آمریکا را بازتعریف کرد. جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات اخیر، بی هیچ شعار و تعارفی، عزتمندانه عمل کرد و مذاکره با آمریکا را نه از موضع ضعف که در موقعیتی مناسب تجربه کرد. بنابر این آن نگرانی قدیمی که مبادا مذاکره با آمریکا حمل بر ضعف ایران شود، اساساً منتفی است. لذا این گفت و گوها می تواند در باب روابط دو جانبه، به سیاق عزتمندانه کنونی ادامه یابد و در نهایت با در نظر گرفتن سه اصل اعلامی رهبری در سیاست خارجی (عزت،حکمت و مصلحت)، به از سرگیری روابط رسید.

چنین سیاستی، عین هوشمندی و تدبیر است چرا که به نوعی کاهنده یا مهار کننده دشمنی آمریکا با ایران است. تبدیل یک رابطه خصمانه پر خطر به یک رابطه متعارف کم خطر، گزینه ای است که عقل سلیم بدان حکم می دهد.

رابطه با آمریکا، صد البته به معنای پذیرش سیاست های آمریکا نیست کما این که روابط ایران با روسیه و انگلیس و دیگران، معنای پذیرش سیاست ها یا دیکته های آنان نیست.
 
چنین سیاستی سه دستاورد مهم می تواند داشته باشد: اول آن که ضریب اطمینان به اجرای توافق حاضر را تقویت می کند و دوم این که از آسیب زایی آمریکا به ایران می کاهد و بر نفعش می افزاید. سومین نفعش نیز محدود شدن قدرت مانور کشورهای ضد ایرانی مانند اسرائیل و عربستان است که در خلأ ایجاد شده کنونی بین ایران و آمریکا، یکه تازی می کنند.

5 - و پایان سخن این که توافق کنونی هرگز حاصل نمی شد مگر با تدبیر رهبری نظام که بیشترین حمایت ها را از تیم مذاکره کننده به عمل آوردند. این حمایت ها چند کارکرد جدی داشت:  مخالفت های داخلی با مذاکرات و مذاکره کنندگان را تعدیل کرد، به تیم مذاکره کننده ، قوت قلب داد و به آن اعتبار بین المللی بخشید و طرف های مقابل مطمئن شدند که با نمایندگان مورد وثوق نظام مذاکره می کنند و می توان روی حرف شان حساب کرد. همچنین ترسیم خط قرمزهای جدی برای مذاکره کنندگان، به آنها برای چانه زنی های بیشتر با 1+5 کمک کرد.

همچنین نباید از نقش کلیدی حسن روحانی غفلت کرد که راهبرد دولتش را حل مناقشه هسته ای قرار داد و نظام را با این راهبرد حیاتی همراه ساخت و در مرحله بعد، مدیریت کلان مذاکرات را بر عهده گرفت.

محمدجواد ظریف نیز با تلاشی خستگی ناپذیر و ستودنی نقش تاریخی اش را به حرفه ای ترین شکل ممکن ایفا کرد تا نامش در کنار نام بزرگان تاریخ ایران ثبت شود. علاوه بر او باید به سید عباس عراقچی، مجید تخت روانچی و تمام اعضای تیم مذاکرات،به دیده احترام و قدرشناسی نگریست و "مجاهدت" هایشان را قدر دانست.

تلاش های رسانه ها نیز که در طول این مذاکرات پا به پای مذاکره کنندگان فعال بودند و مردم را لحظه به لحظه در جریان آخرین رویدادها قرار می دادند، بسیار ارزشمند بود.

و نهایتاً باید قدردان مردمی شد که تمام رنج های تحریم را به دوش کشیدند و از دولتمردان و دیپلمات های خود ، تمام قد حمایت کردند تا کلید تدبیر بتواند قفل تحریم را باز کند.

این  همگرایی ملی، لازمه پیمودن راه طولانی پیش روی ایران در دوران پساتحریم است.؛ روزهایت خوش، ایران!






 سفیر ایران در کویت، در مقاله‌ای که به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد اشغال کویت توسط رژیم پیشین بعث عراق منتشر شد، تاکید کرده جمهوری اسلامی ایران در تقویت روابط با همسایگان و کمک به آن‌ها در سختی‌ها و مجالست با آن‌ها در رفاه و آسایش پیش‌رو است.

متن کامل مقاله علی‌رضا عنایتی به شرح زیر است:

کویت این ایام، بیست و پنجمین سالگرد حادثه تلخ اشغال این کشور توسط رژیم صدام، که یادآور صف‌آرایی تانک‌ها در خیایان‌ها و بیابان‌های این کشور، تخریب، ویرانی و آوارگی است را پشت سر می‌گذارد.

البته ماجراجویی صدام در این‌جا به پایان نمی‌رسد، چراکه قبلاً نیز با وارد شدن در جنگ با همسایه خود ایران، به بهانه دفاع از دروازه شرقی جهان عرب، ثروت‌های دو کشور را به باد داد و در پایان ناکام و سرافکنده از جنگ خارج شد. هرچند این شکست سخت او را از اعمال جنگ دیگری علیه همسایه جنوبی خود، کویت، با همان منطق فرسوده، باز نداشت.

ما در بیست و پنجمین سالگرد این حادثه تلخ، خاطرات دردناکی را مرور می‌کنیم که مبتنی بر ماجراجویی، تلاش برای توسعه زمین یا رسیدن به خواسته‌های خود براساس منطق زور و قدرت، تعامل با همسایگان با تکبر و زورگویی، اعمال تک محوری و تلاش برای محوریت یافتن و ائتلاف است.

مایه افتخار است که بگویم جمهوری اسلامی ایران تنها پس از گذشت چند ساعت از این حادثه و قبل از این که کشورهای عضو شورای همکاری بخواهند موضع قاطعی را برای حمایت از همسایه خود اتخاذ کرده و تجاوزگری عراق را محکوم کنند، موضع آشکار و روشن خود مبنی بر محکوم کردن تجاوز عراق علیه خاک کویت را اعلام کرد و از رژیم عراق خواست تا به مرزهای بین‌المللی بازگردد، ایران در کنار کویت ایستاد و آن چه در زمان جنگ تحمیلی چشیده بود را فراموش کرد. سپس نه تنها مرزها بلکه دل‌های خود را بر روی شهروندان کویتی که به سوی آن کشور در حال حرکت بودند، گشود، به طوری که ده‌ها هزار نفر از شهروندان کویتی به آن کشور پناه بردند و برخی در ایران سکونت گزیدند و برخی از آن‌جا عبور کرده و به دیگر کشورها رفتند. درهای سفارت ایران در زمان اشغال کویت برای خدمت‌رسانی و صدور اسناد لازم برای ورود شهروندان کویتی به خاک ایران باز بود.

ایران همواره حمایت خود را از کویت اعلام کرد و اخبار مربوط به جنگ را لحظه به لحظه گزارش می‌داد. به طوری که خود از زبان برخی از مسوولان کویتی شنیده‌ام که در آن ایام آنان تنها گوش‌شان به صدای ایران و پیگیری گزارش‌های مربوط به جنگ بوده است. چنان که بارها مسوولان کویتی در دیدارهای دوجانبه، قدردانی و سپاس خود از موضع ایران نسبت به برادران کویتی خود در زمان اشغال را اعلام کرده‌اند.

بار دیگر می‌گویم و تأکید دارم بر این که ایران در اهداف خیرخواهانه، تقویت روابط با همسایگان، کمک به آن‌ها در سختی‌ها و مجالست با آن‌ها در رفاه و آسایش پیش‌رو است و به قول خود عمل کرده و آن را به اثبات رسانده است. با وجود این که ما بیست و پنجمین سالگرد این حادثه دردناک را جشن می‌گیریم، من مطمئن هستم که بعد از گذشت بیست و پنج سال دیگر، ما و فرزندان‌مان در حالی پنجاهمین سالگرد اشغال را جشن می‌گیریم که شاهد رشد و شکوفایی منطقه خواهیم بود و در آن هنگام دیگر دوران تجاوزگری به سر رسیده است. البته تحقق این امر به تلاش سخت و پیگیر تمام کشورهای منطقه، کوچک و بزرگ، جهت ارتقای منطقه و جلوگیری از جنگ، فتنه‌گری، فرقه گرایی نیاز دارد.



واژه های تازه سرچ شده در این وبلاگ :
جملات روز خوش به آلمانی , شعر درباره نسیه , مجتبی شرکاء , چاه دریای رفسنجان, برنده مناقصه سد ابیورد, فقط عکس حکیم تهرانی , کلمات قصار محمد جواد ظریف , فیلم شروین سلیمانی شعر مامور گشت ارشاد رهبری, فهرست بزرگترین متفکرین معاصر ایران, گفته های نصرت رحمانی , لاهور انارک علی بازار , نیم رخ سلمان خان, عدنان غزی مدیر عامل سازمان تعزیرات حکومتی اهواز, جملات سیاسی شهریار, بازیگر عربی کویتی عبدالله سیف, حقه پری دریایی, بهارروستای حکی, سخنان بزرگان ایرانی با تصویر , زکریا زاهدی , سروش اشکانی دروازبان تیم واترپلوی سمنان, تصاویر بسیج قدس رباط سنگ , شرایط وام قرض الحسنه اداره آموزش وپرورش منطقه 4شهرتهران, روستای برزبان در خاک بهمنی , یافته پری دریایی در اهواز, ماهیگیری در سوا حل کشور هلند , مدرسه شریعتی دراباده کجاس , کاریکاتور برگزیده پرتغال از اوباما توسط یاسر خان برایی, سخنان بزرگان استفاده بدون اجازه از سخن دیگران, آدرس بانگاه معاملاتی حمیدسجادی نیا دردزفول, قهرمان دوچرخه سواری در شهر زرآباد در سال 1393 , اینستاگرام عاطفه خواجه نبی, جملات زیبای امیرکبیر, عتیقه پری دریایی, بزر نزاع, تصاویر مشاهیرجهان, پری دریایی سید شده دربندرعباس, عکسای روزای مه گرفته در امیدیه, ووشو اردبیل جواد عزیزی , آرمرده , جملات زیبا از صادق هدایت , میرفرهاد میرابدانان, انفجار پیکان در جایگاه cng میاندورود, اسیردام حسین, کوراش کاران خراسان شمالی بر بام آسیا ایستادند , حلقه سر مربیان واستاد در اصفهان, احسان آهن ساز سلماسی, زندگینامه پهلوان محمد چرب کرمانشاهی, مشاهیر هنرمندان و نخبگان دزفول, دکتر حیدر امیران- مشاور اقتصاد-ساختمان صورتی, مجتبی شرکا , اثرتاریخی سانتیاگو , لار میرجاوه , تبلیغات انتخاباتی امین راد شورای راین , میثم هاشمی ارایشگر, پیشجوان روزنامه, عکس های برتر صادق واحدی,  آقای زارعی حوزه it , عکس برای نظر های فیسبوکی

جعفر محمدی : ریشه مشکلات ما:‌ همدیگر را دوست نداریم

نوشته : جعفر محمدی


- در شیرهای پرچرب، روغن پالم که برای سلامتی مضر است می ریزند و به مردم می فروشند.


- در اکثر تن ماهی ها ، روغن نباتی را به جای روغن ماهی می ریزند و به مردم می فروشند.

- قبل از زدوده شدن سموم کشاورزی از روی میوه ها ، آنها را می چینند و به مردم می فروشند.

- دو میلیون خودرو و سه میلیون موتورسیکلت معاینه فنی ندارند.

- 15 میلیون پرونده مفتوح قضایی در محاکم کشور در جریان است.

- از اول فرودین تا آخر دی سال گذشته ، فقط در تهران، ‌90 هزار نفر به دلیل نزاع به پزشکی قانونی تهران مراجعه کرده اند. آمار کل کشور بیشتر است.

- در تعطیلات عید فطر که جاده های شمال به دلیل کثرت مسافران قفل شد، برخی فروشندگان بین راهی، یک بطری آب معدنی را تا 10 هزار تومان به مسافران مانده در راه فروختند.

- ... .

این لیست را می توان همچنان ادامه داد اما واقعیت این است که با فهرست کردن رنج هایی که می بریم ، کاری از پیش نمی رود.
پس چه باید کرد؟

شاید بهتر باشد کارخانه هایی که لبنیات آلوده به پالم به مردم می دهند را پلمپ کنیم و تولید کنندگان متقلب تن ماهی را به مجازات های نقدی سنگین ( نه! خیلی سنگین) محکوم نماییم.

شاید بهتر باشد از همین امروز، علاوه بر پارکینگ های شهر، بیابان های اطراف شهرها را هم تبدیل به پارکینگ کنیم و همه خودروها و موتورسیکلت های فاقد معاینه را به پارکینگ های شهری و بیابانی منتقل کنیم.

شاید یکی از راهکارهای لازم برای کاهش تعداد پرونده های قضایی این باشد که تعداد قضات بیشتری در دستگاه قضایی استخدام شوند یا شعبات پزشکی قانونی را برای تسریع در کار مراجعه کنندگان بیشتر کنیم.

گرانفروشانی که آب معدنی را چندین برابر قیمت فروختند حتماً باید به تعزیرات معرفی شوند. شاید بد نباشد که از این به بعد، نهادهایی مانند هلال احمر در شرایط مشابه ، آب و غذا به مسافران برساند.

همه این ها راهکارهایی هستند که می شود درباره شان فکر کرد، برایشان همایش گذاشت، مصوبه و بودجه گرفت و عملیات اجرایی شان را محقق ساخت اما واقعیت این است که در کنار همه این کارهای اجرایی - که در جای خود لازم اند - باید به سراغ "ریشه مشترک" همه این مشکلات رفت.

اما به نظر می رسد ریشه مشترک ریختن روغن پالم در شیر و گران فروختن آب به مسافران جاده چالوس و نزاع های خیابانی ، این است که "ما همدیگر را دوست نداریم".
اگر مدیر فلان کارخانه تولید لبنیات، مردم را دوست می داشت، با خود می گفت که درست نیست آنها با خوردن لبنیات کارخانه من دچار چربی اضافه و بیماری شوند.

آن کشاورزی که میوه های آلوده به سم تحویل مردم می دهد،‌ اگر همنوعان خود را دوست داشت، با خود می گفت که درست نیست خانواده ها به هوای این که دارند میوه های پر از ویتامین می خورند، ذره ذره سم بخورند و در دراز مدت به انواع سرطان ها دچار شوند.

آن مغازه داری که فرصت در راه ماندگی مردم را برای گرانفروشی مغتنم دانست،‌اگر مردم را دوست داشت ،‌به آنها به چشم شکار نگاه نمی کرد و ... .

چرخه "دوست نداشتن همدیگر"‌ ، در حالی همه ما را می بلعد که هر کس فکر می کند در حال زرنگی و برنده شدن است و به این نمی اندیشد که اگر من امروز آب معدنی را به 10 برابر قیمت بفروشم، فردا خودرویی سوار می شوم که کارگر خط تولیدش چون مردم را دوست ندارد، فلان پیچش را محکم نبسته است و آن کارگر هم شیر پالم دار می خورد تا زودتر سکته کند و و رئیس کارخانه لبنیات هم سر یک چهار راه با یک راننده  تاکسی سر بوق زدن دعوا می کند و مصدوم می شود و آن راننده تاکسی هم به پست تعمیرکاری می خورد که روغن تقلبی به ماشین اش می ریزد و این قصه همچنان ادامه می یابد و هر کدام از ما ، دیگری را قربانی می کنیم و قربانی دیگری می شویم.

"همدیگر را دوست بداریم" ؛ این کلید حل معماست و راهگشای بسیاری از معضلات اجتماعی است که درگیرش هستیم.

 اگر به همان اندازه که به لایه های رویی مشکلات می پردازیم،‌ به ریشه مشترک شان توجه کنیم و آن گاه از خود بپرسیم چرا دوست نداشتن همدیگر،‌ این همه فراگیر شده است و سپس به همین یک سوال و پاسخش بپردازیم، جامعه ایران ،‌جای بسیار بهتری برای زندگی خواهد بود.

پی نوشت1:

این عکس ، یکی از زیباترین عکس هایی است که دیده ام. کسی که این کاغذ را روی در خانه اش چسبانده ،‌ حتماً انسان مهربانی است و مردم را دوست دارد.

همدیگر را دوست نداریم

ای کاش همه ما این گونه بودیم و البته می توانیم این گونه باشیم زیرا مهربانی در ذات بشر است.
حتی اگر از منظر نفع گرایانه هم به موضوع بنگریم، نهایتاً این مهربانی ها به نفع خودمان است. 

پی نوشت 2:

برای مهربان بودن با یکدیگر ، منتظر نباشید دولت بیاید و فرهنگ سازی کند تا ما همدیگر را دوست داشته باشیم. از همین امروز به اصالت انسانی خویش برگردیم، انسان ها را دوست بداریم و رفتار مهربانانه تری داشته باشیم،‌به همین سادگی. باور کنید زندگی خودمان هم راحت تر می شود.


منبع : عصر ایران

جعفر محمدی : مردم فقط "کارآمدی" می خواهند. این را می فهمید؟!


6 نکته درباره "من روحانی هستم"
وقتی می شود درباره رئیس جمهور کشور ، بدون هیچ مجوزی فیلم ساخت - که اساساً اشکالی هم ندارد - قاعدتاً باید درباره دیگران و از جمله حامیان پشت پرده " من روحانی هستم" نیز فیلم ساخت و واقعیت ها را در قالب مستندهایی به تصویر کشید.
عصرایران ؛ جعفر محمدی - وقتی موضوع مستند "من روحانی هستم" در جامعه مطرح شد ، برخی دوستان و کاربران عصرایران پیشنهاد کردند در این باره مطلبی بنویسم. ولی از آنجا که فرصت دیدن فیلم را نداشتم ، طبیعتاً نمی توانستم درباره فیلمی که ندیده ام ، چیزی بنویسم ، هر چند که این روزها ، بسیاری از کسانی که له یا علیه آن حرف می زنند ، یک بار هم ندیده اند و صرفاً به شنیده ها بسنده می کنند!6 نکته درباره

اما بعد از تماشای این فیلم یک ساعته ، نکاتی چند را قابل تأمل یافتم:

1 - شهرت "من روحانی هستم" ، بیش از آن که مدیون ساخت و فرم و محتوایش باشد ، رهین سر و صدایی است که برایش به راه انداخته اند و اگر این هیاهو نبود، همین چند سطر را هم درباره اش نمی نوشتم.
تهیه کنندگان این مستند ، باید سپاسگزار دولتی هایی باشند که که مبلغان رایگان فیلم شان شدند و دیده و ندیده علیه آن سخن گفتند!
این ماجرا برای چندمین بار ثابت کرد که دولت یازدهم، در مواجهه تبلیغاتی با رقبای تندرو ، همچنان مغلوب است و همچنان ناشیانه بازی می کند، بسیار ناشیانه.

2 - وقتی فیلم را دیدم ، یاد انگلیسی ها افتادم که برای آن که یک حرف نادرست را به مخاطب القاء کنند ، صد سخن درست می گویند تا لفافه ای باشد بر حرف و نیت اصلی!
روش انگلیسی ، همچنین نسخه مجرب "گفتن بخشی از واقعیت" راتوصیه می کند و اصلاً توجهی ندارد که گفتن بخشی از واقعیت ، در ذات خود تفاوتی با دروغگویی ندارد.
برخی از داخلی ها در این زمینه خوب پیشرفت کرده اند! "من روحانی هستم" ، پر است از تعریف و تمجید از روحانی ، به ویژه در نیمه نخست آن - که نیمه اثبات حسن نیت است - و در میان این همه ذکر خیر ، شیطنت های خودشان را هم کرده اند.

3 - تقاضاهای صورت گرفته برای برخورد قضایی با این فیلم، فاقد وجه است. گروهی با هر نیت ، مستندی ساخته و حرف خود را گفته اند. از منظر حقوقی هم رعایت کرده اند که مشکلی نداشته باشد.
گیریم که در روایت شان از زندگی و زمانه حسن روحانی ، خواسته اند مطالب دلخواه شان را القا کنند. جوابش که دادگاه و برخوردهای سلبی نیست!

متأسفانه توصیه به برخورد، گاه از جانب کسانی صورت گرفته که در سخن داعیه دار آزادی بیان هستند. تولید این فیلم نیز، مصداقی از آزادی بیان است و کسی قانوناً حق ندارد کسانی که در یک فرایند مدنی سخن می گویند را تحت تعقیب قرار دهد. پاسخ سخن ، سخن است نه چماق.

توصیه می شود آقایانی که خواستار برخورد سلبی و قضایی با "من روحانی هستم" هستند ، به جای این رویکرد، آن را نقد کنند؛ این به نفع همه است و به نفع فرهنگ گفت و گو.

4 - حامیان اصولگرای این مستند، حرف های امروزشان در باب لزوم پاسداشت آزادی بیان را خوب به یاد داشته باشند. این بسیار مضحک است که آنها همواره علیه کتاب ها ، رسانه ها و فیلم های غیر همسو با خودشان ، شاخ و شانه بکشند و خواستار توقیف و برخورد شوند و حتی از تجمع خیابانی هم برای لغو اکران یک فیلم نیز ابایی نداشته باشند ولی درباره فیلم دیگری- که اتفاقاً مجوز هم نداشته - این قدر دموکرات باشند و دم از آزادی بیان بزنند!
اگر آنها با همین فرمان پیش بروند و مرگ را فقط برای همسایه خوب نبینند، می توان صادق شان دانست و الّا اگر فردا در باره اثری دیگر ، سازی دیگر کوک کنند ، بر نفاق شان صحه می گذارند.

5 - وقتی می شود درباره رئیس جمهور کشور ، بدون هیچ مجوزی فیلم ساخت - که اساساً اشکالی هم ندارد - قاعدتاً باید درباره دیگران و از جمله حامیان پشت پرده " من روحانی هستم" نیز فیلم ساخت و واقعیت ها را در قالب مستندهایی به تصویر کشید. امید که کسی ناراحت نشود.

6 - اما از لحاظ محتوایی ، عمده تلاش فیلم این است که بگوید روحانی اصولگرا بوده و سوابق اصولگرایی اش چنین بوده و چنان.
مخاطب این مضمون نیز بدنه اجتماعی حامی روحانی است تا آنها را نسبت به او دلسرد کنند. درباره این مضمون محتوایی نیز چند نکته قابل توجه است:
 
- تقریباً همه کسانی که به روحانی رأی دادند، از سوابق او در جبهه اصولگرایی آگاه بودند و البته می دانستند که او ، برخلاف اصولگرایان تندرو ، از همان ابتدا ، اعتدالگرا بوده است.در واقع ، سازندگان فیلم ، تحصیل حاصل کرده اند.

- این که با به رخ کشیدن سوابق اصولگرایی کسی بخواهند او را تخریب کنند، اعتراف به این است که اصولگرایی به روایتی که مدعیان کنونی بدان قائل اند ، چقدر با مردم زاویه پیدا کرده است که خود اصولگرایان هم وقتی می خواهند وجهه کسی را در کلیت جامعه مخدوش کنند، پرونده اصولگرایی اش را رو می کنند!

- اگر روحانی این قدر اصولگرا بوده و آنچنان که در این فیلم آمده ، چه قبل و چه بعد از انقلاب، از بقیه کاندیداهای 8 گانه انتخابات 92 ، سوابق مبارزاتی و انقلابی و اصولگرایی بیشتری داشته ، چرا مدعیان اصولگرایی در انتخابات از او حمایت نکردند و برعکس، کمر همت به تخریب اش بستند؟!

- تأسف انگیز است که هنوز نمی دانند مردم از اصولگرایی و اصلاح طلبی عدول کرده اند و به دنبال "کارآمدی" اند. در انتخابات 92 ، اصلاح طلبان کاندیدای خود را داشتند و اصولگرایان هم کاندیداهای خودشان را. اما مردم فارغ از این که چه کسی وابسته به کدام جریان سیاسی است ، ترجیح دادند به کاندیدایی رأی دهند که فارغ از نام ها و عناوین سیاسی، بتواند اوضاع نابسامان کشور را سر و سامان دهد.

 آقایان و خانم هایی که شترتان هنوز پای در گِل عناوین اصولگرایی و اصلاح طلبی دارد! بدانید و بفهمید که این عناوین برای مردم نه آب و نان می شود و نه عزت و آزادی؛ آنها خسته شده اند از جنگ این عناوین ؛ مردم فقط "کارآمدی" می خواهند. این را می فهمید؟!






هورا بکشیم، فحش ندهیم!
هوادار ایرانی «فرانک ریبری» به خودش حق می‌داد حتی به خانواده هوادار ایرانی «ژاوی آلونسو» توهین کند! فحاشی مذموم است چه رسد به بهانه هواداری از دو بازیکن فرانسوی و اسپانیایی...
 عصر ایران؛ احسان محمدی - «فوتبال مهم‌ترین چیز بی‌اهمیت این دنیاست»- کارلو آنجلوتی.
 
بعد از پایان دو مسابقه نیمه‌نهایی «بایرن مونیخ – رئال مادرید» و «چلسی- اتلتیکو مادرید» درحالی‌که «مانوئل نویر» دروازه‌بان آلمانی در میانه زمین «سرخیو راموس» را - که با دو گل دردناک باعث شکست تیمش شده بود در آغوش گرفته بود و با او حرف می‌زد- سایر بازیکنان به هم خسته نباشید می‌گفتند و متمدنانه لباس‌هایشان را به رسم یادگاری عوض می‌کردند.

 در همان دقایق اما فضای مجازی به زبان فارسی پر بود از فحش و توهین هواداران این دو تیم به هم؛ جوان ترها به جان هم افتاده بودند، قطار واژه‌های آب نکشیده را نثار بازیکنان محبوب یکدیگر می‌کردند، گاهی هم که احساس می‌کردند این حرف‌ها حق مطلب را ادا نمی‌کند، به خانواده و رفتگان همدیگر ناسزا می‌گفتند!

یعنی هوادار ایرانی «فرانک ریبری» به خودش حق می‌داد حتی به خانواده هوادار ایرانی «ژاوی آلونسو» توهین کند! فحاشی و به کار بردن واژه‌های 18+ دو ایرانی هم زبان و هم میهن و هم فرهنگ در هواداری از دو بازیکن فرانسوی و اسپانیایی! این فحاشی‌ها البته دامان نویسندگان ورزشی را هم می‌گیرد که در نقد یک تیم یا بازیکن خارجی یادداشت می‌نویسند. کافی است به کامنت هایی که اجازه انتشار می‌یابند نگاه کنید!

خانم‌ها و آقایان!

 ستاره‌های فوتبال را دوست داشته باشید، از بازی آنها لذت ببرید، به هیجان بیایید و فریاد بزنید اما به خاطر آنها به هم‌وطن خودتان توهین نکنید! باور کنید بسیاری از مردم دنیا فکر می‌کنند ایران یک کشور بیابانی است که شترها در آن تردد می‌کنند و نفت زیادی دارد. همین! این تمام شناخت آنها از کشور ماست. به غرورمان بر بخورد یا نه این ماجرا ,واقعیت دارد. حتی «بسیاری» از دانش آموخته های آن هم این‌گونه فکر می‌کنند چه رسد به فوتبالیست‌هایی که خیلی اهل مطالعه نیستند.

فکر نکنید آنها از دم مزه کباب ایرانی با دوغ و ریحان را چشیده‌اند و دلشان ضعف می رود برای ستون‌های ریخته و نریخته تخت جمشید و هر شب برای اینکه دریاچه ارومیه پر آب شود دعا می‌کنند!

در باور شهروندان عام خارجی ایران به خاطر پاره‌ای رفتارها و نحوه انعکاس آن در رسانه‌ها حتی اگر کشور معروفی باشد کشور محبوبی نیست. چه دلیلی دارد به خاطر بازیکنانی که حتی حاضر نیستند به ما فکر کنند به همدیگر فحاشی کنیم؟
 
در نمونه‌ای آشکار « پائولو مالدینی» فوق ستاره فوتبال ایتالیا وقتی همراه تیم پیشکسوتان میلان به تهران آمد، با آنکه شاهد بود نیمه شب هزاران نفر به استقبال او در فرودگاه آمده بودند و نامش را در خلال مسابقه با تمام وجود فریاد می‌زدند حتی حاضر نشد در گفت وگوی تلویزیونی حاضر شود. گفت پولش را بدهید حرف می‌زنم! بی آنکه فکر کند در این کشور و در روزهای اوجش هزاران دختر و پسر پوستر او را به دیوار زدند و شب با رویای دیدنش به خواب رفتند.

او مثل تمام بازیکنان دنیای حرفه‌ای بیش از آنکه به دل هوادارانش فکر کند به حساب بانکی‌اش می‌اندیشد.

باور کنید «پپه» و «کریستین رونالدو» و «مورینیو» حتی اگر نقشه جهان را وسط زمین فوتبال روبه رویشان پهن کنید بعید است به آسانی بتوانند ایران را پیدا کنند چه رسد به اینکه برایشان مهم باشد سبد کالا به شما تعلق گرفته است یا نه! مهم باشد که «حمیدرضا رسایی» به جای شما فکر می‌کند و قانون می‌نویسد یا «خاتمی» حق ندارد برود به مراسم خاکسپاری «ماندلا».
 
فوتبال یا سیاست، هنر یا تاریخ فرقی نمی‌کند؛ دوست داشته باشید و لذت ببرید اما به خاطر کسی که برایتان تب نمی‌کند نمیرید و دیگران را نکشید!

هورا بکشیم اما فحش ندهیم آن هم به هموطن خودتان به خاطر فوتبالیست سرزمینی دیگر ...